شهرزاد یا زیگارنیک؟ مسئله این است…
15 آگوست 2025
ارسال شده توسط عباس اسماعیلزاده
65 بازدید

روزی بازرگانی در سفر، خسته کنار درختی نشست و نان و خرما خورد. هستهٔ خرما را بر زمین انداخت. ناگهان دیوی پدیدار شد و گفت: «ای انسان! تو پسرم را با همین هسته کشتی، باید تو را بکشم.» بازرگان وحشتزده التماس کرد و گفت… پادکست رو گوش کنید تا از ادامه داستان مطلع بشید… 😏
برچسب ها:
پادکست
دیدگاهتان را بنویسید